خشونت علیه زنان

آیا باید اعتراف کنیم که ما هم در گسترش خشونت جنسیتی مقصریم؟

می خواهم با چند پرسش ساده بحث را آغاز کنم؛ ما هر یک در امر خشونت جنسیتی تا چه اندازه مقصریم؟ آیا باید اعتراف کرد که ما مردان بیش و کم در تداوم خشونت جنسیتی نقش داریم یا نه؟ 
نقش فاجعه بار حکومت آخوندی در گسترش خشونت جنسیتی قابل تصور است یا خیر؟ نقش مردان آگاه و خودآگاه و مهمتر از آن نقش نهادهای مدنی در کاهش خشونت علیه زنان در سه مدار خانه، محل کار و جامعه تا چه اندازه می تواند موثر باشد؟! 
براستی مگر ممکن است  با وجود اشاعه دامنه گستر خشونت جنسیتی گذار از جمهوری اسلامی به نظامی دمکراتیک براحتی ممکن گردد؟  امکان مشارکت واقعی و عملی زنان کارگر، کارمند، پرستار و معلم و … در ایجاد نظامی دمکراتیک با مطالبه کاهش خشونت جنسیتی مرتبط است؟ 
 
پرسش اصلی تر این است که توده عظیمی از زنان تهیدست و کارگر، سرپرست خانوار و پرستار، معلم  و بازنشسته تا چه اندازه قادرند در نفی خشونت جنسیتی پیش قدم گردند؟
 
تراژدی آزار جنسی شماری از دختران در کودکی | خبرگزاری بانوان افغانستان
 
اگر بپذیریم که یکی از وظائف همه ما _ مردان و زنان آگاه و خودآگاه جامعه ایران_  تقویت جنبش زنان است و در عین حال تلاش برای کاستن از خشونت خانگی، خشونت در محل کار و جامعه علیه زنان امر همگانی ست، آن هنگام باید به چگونگی ها اندیشید. 
 
 هیچ لازم به اشاره نیست که نیمی از جمعیت کشور ما با خشونت جنسیتی در خانه، محل کار و جامعه روبرو هستند. حال اگر خشونت دولتی را هم در این چهارچوب مدنظر دهیم و لحاظ کنیم پی خواهیم برد که زنان جامعه ما، هم خشونت عریان هم خشونت پنهان را به اشکال گوناگون تجربه کرده و می کنند. بنابر این چه از نظر ساختاری و چه از نظر فرهنگی مقابله با خشونت جنسیتی همچون کاهش و تقلیل شکاف طبقاتی امری زمان بر و در عین حال پیچیده و نیازمند راه کارهای واقعی و مرحله به مرحله است. 
 
همه ما می دانیم سازمان بهزیستی ایران به دلائل گوناگون از جمله گسترش غیرقابل تصور فقر و محرومیت که باعث بزه کاریهای اجتماعی گوناگون می گردد، در کاهش خشونت جنسیتی به علت عدم قوانین، عدم تخصیص بودجه، عدم حساسیت حکومت و زن ستیزی اکثر نهادهای دولتی، کارنامه موفقی ندارد. لذا تنها امکان کاهش و تقلیل خشونت جنسیتی در ایران امروز توسط نهادهای مردم نهاد میسر است. ایجاد خانه های امن، فرهنگ سازی و برپائی نهادهای حمایتی از مواردی ست که براساس تجربه واقعی و عملی تا حدی امکان رونق آن وجود دارد.
 
عرصه پیچیده مسئله آنجاست که بخشی از زنان در محیط کار بویژه در حاشیه شهرها، در شهرهای کوچک و در کارگاه های زیر زمینی، که حتی ارگانهای رسمی هیچ گونه نظارتی بدانها ندارند و زنان کارگر در آن کارگاه ها نه دارای بیمه هستند و نه دارای قرارداد کار، نه از امنیت شغلی برخورداند و براحتی اخراج آنان ممکن و از هیچ گونه حمایت قانونی برخوردار نیستند.  تحقیر و اهانت، آرار جنسی و ترس از اخراج، در اکثر کارگاه های کوچک _ بعنوان مثال کارگاه های  قالی بافی _  امری رایج است. در همین محیط ها  خشونت جنسیتی علیه کارگران زن بیداد می کند. 
 
به مناسبت ۲۵ نوامبر روزجهانی مبارزه با خشونت علیه زنان -  moallemirani.commoallemirani.com
 
به نظر میرسد که برای مقابله با خشونت جنسیتی در یک اشل گسترده راهی نیست مگر اینکه جنبش زنان بتواند با زنان تهیدست و مزدبگیر پیوند برقرار کند چرا که با تکیه به این نیروی عظیم، جنبش زنان ایران وارد فاز نوینی خواهد شد طوریکه ما شاهد خواهیم بود که مطالبات بزرگترین جنبش مدنی ایران یعنی جنبش زنان، ابعاد فرهنگی و اقتصادی را هم در برخواهد گرفت و در آن هنگام رفع خشونت در محل کار می تواند زمینه ای برای تقلیل خشونت خانگی را هم فراهم کند و جامعه را بیش از پیش در رفع خشونت جنسیتی حساس خواهد کرد.